پا به کلمه

؟

کلمه ها تنانگیِ تجربه اند.

شایان تدین
صادره از بندرلنگه

shtkian@gmail.com

بیهودگی همچنان بیهوده بود و بی میلی همچنان بی میل، اما یک نیرویِ حیاتیِ مبرمِ جنون آسا بر من مسلط شد. هنوز نمرده بودم.
"اینگمار برگمان"

حالا وقت نوشتن

جمعه, ۹ مهر ۱۳۹۵، ۰۳:۲۲ ق.ظ

  وقت هایی هستند کافی. سرِ وقت که باشم. با وقت که باشم بَسَم است. گفتن و شنفتن و نوشتن و خوانده شدن نمی خواهد. آنچه نباید راهی بدان ندارد. خودش ارضای خودش است. نوشتن و میلش مال آن وقت ها نیست. جورِ دیگری از نوشتن شاید؛ این جورش نه. مالِ حالاست. که فقدان در جریان است. حتی توی صدای یکنواختِ کولر. حتی پشتِ سیاهیِ یکنواختِ شبِ پشتِ پنجره. مالِ حالا که می دانم چه می خواهم و نمی دانم چطور. آن چه می خواهم فدای طریقِ خواستنم شده. فدایِ بی چارگی ام. و عدمِ شناختی که همه ی فاصله ها را پُر کرده است. همه ی دوروبرم را گرفته است. عدمِ شناختی که شده جانمایه ی هر رابطه ای. هر دیالوگی. عدمِ شناختی که از سرِ پذیرش عدمِ شناخت نیست و قدمی فراتر از شناخت را نمی طلبد آن چنان که غایتِ میلِ من است. عدم شناختی که قضاوت قاطی اش است. که قضاوت را برانگیخته. و ترس. ترسِ مدام و فرافکنی. وقت هایی هستند که هضمشان مشکل است. که بی وقت اند. که خالی اند. که سنگین اند. که چیزی باید باشد عوضشان. که جبرانشان کند. حالا وقتِ نوشتن است. 

۹۵/۰۷/۰۹
شایان تدین

زمان

شب مرگی

نوشتن

نظرات  (۲)

۰۹ مهر ۹۵ ، ۰۳:۵۵ کافه نشین
به راحتی اگر بخواهم قضاوت کنم، میشه اینگونه نوشته ها رو در دستۀ اگزیستانسیالیسم ادبی و فرزندِ کوچکِ سارتر، دسته بندی کرد.
موفق باشید همیشه :-)
پاسخ:
یا حضرتِ دیوید...

به هر حال ممنون که وقت می زارید 
کافه نشین واقعن دست مریزاد که ساعت ۴ صبح میتونی درباره اگزیستانسیالیسم فکر کنی .. :(
پاسخ:
دست مریزاد 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی