_انتظام بخشیدن به آنچه تجربه می کنم، می اندیشم و مینویسم. اول از همه از سرِخودخواهی. بعد شوقِ صادقانه ای که برای نفسِ "رابطه" و نفسِ "دیگری" دارم.
_دریچه ی چشم و دلم را وا کرده، پا به کلمه خواهم داد.
_نا گفته ها بلندبالایند و مجال بی رحمانه کوتاه. مساله ای که نه، همه، وسوسه است.
_خلاصه غرض، غریضه ی بقاست. غریضه ی صدا/کلمه داشتنُ ادامه دادن. تعاملی اگر نیابم، پژواکی کافی ست.