پا به کلمه

؟

کلمه ها تنانگیِ تجربه اند.

شایان تدین
صادره از بندرلنگه

shtkian@gmail.com

بیهودگی همچنان بیهوده بود و بی میلی همچنان بی میل، اما یک نیرویِ حیاتیِ مبرمِ جنون آسا بر من مسلط شد. هنوز نمرده بودم.
"اینگمار برگمان"

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تجربه» ثبت شده است

 دچارِ تردیدهای بزرگی شده ام؛ نسبت به خودم و دوستانم. نسبت به جایگاهی که دارم و دارند. تردیدهایی که از پسِ ذهن پیش ­تر آمده اند و توانِ باز­پس بردنشان را ندارم. تردیدهایی عینی، طاقت­ فرسا و جان کاه.

 تردیدها دو دسته اند: دسته ای مربوط به خود و عوالمِ ذهنی و شخصی تر. مربوط به علایق و سلایق و ترجیحات. مربوط به کاری که می کنم و خصوصا سرِ نوشتن، اکثر مواقع لزومی برای آشکاری ندارند و گاهی موتور محرکه اند یا حداقل موجب تحرک. دسته­ ای دیگر تردید­های مربوط به موقعیت ­اند. تردیدهایی در رابطه. با زمین. با زمان. با خود. با دیگری. رابطه­ هایی عملی و جسمانی. رابطه ­هایی جاری. این یکی اگر از حدی بیشتر شود آزارنده است. پرخاشگری می­ آورد و قدمی به عقب می ­طلبد برای باز­ اندیشی و باز­ گُزینی. هر دوباره­ ای هم قربانی می گیرد.  قربانیِ این میان  ایده­ ها و آمال ­ها و اشخاص و رابطه ­هایند. این یکی تردید دشوار است و از جان می ­کاهد. حداقل حالا که طاقتم را بُریده است و از جانم کاسته است.

 تردیدهایی از این دست حاصل چه ­اند؟ حاصلِ آنچه مستقیما بر سرم آمده. حاصلِ یک سری نگفتنی. دیده­ ام و نادیده نتوانسته­ ام بگیرم. مقداری از آن محضِ برخوردِ مستقیم با رذیلت­ هایی است که فراتر از کلمه شده اند و پیش­ تر حتی تصورِ رویارویی با چنین چیزهایی نداشته­ ام و حل ­شده پنداشته بودمشان. محک اما، تجربه است و نه دانایی. محک، رویارویی است و نه تصور. با این که می دانم شگفت­ زده می­ شوم. با این که می­ دانم سر­ خورده می­ شوم و با این که می­ دانم می­ بُرم. حدِ محدودی دارم، توانِ اندکی.

 دچارِ تردیدهای بزرگی ام که دست و پنجه­ ام را نرم و گرم که نه، خونین و مالین کرده اند. تردیدهایی تیز که نباید و نمی شود اینطور لاینحل بمانند. باید کاری کنم و کم کنم و قربانی بدهم و قربانی بکنم.

۰ نظر ۰۳ دی ۹۵ ، ۰۷:۰۹
شایان تدین