خانه تمام
دیگر اینجا چیزی نمی نویسم. دو مطلبِ آخری که باید و جاش اینجا بود را گذاشتم و بارِ سفر بستم. اینجا آنچه غالب بود میل به رفتن بود. حالا که رفته ام ( چه این جا به جا شدنِ فیزیکی و چه رفتن به گا) دیگر این تمنا معنا ندارد. اینجا ماندن هم بیهوده است. در بین همه ی مطالب این چند سال که ثبت کرده ام شکاف ها و حفره ها و شکستگی ها را خودم بیشتر احساس می کنم تا کلمات. آنچه می مانَد اما همین کلمات اند. کلماتی که ردی از من اند. کلماتی که حاملِ من های آینده اند. کلماتی که زندگی آینده ام را پیشگویی می کنند. کلماتی که شکافته می شوند تا طرحِ دیگری از خودم رقم بزنم. رقمی که باز رازِ کلمات را می گشایند. فرار و فریبنده اند اما چنین نمی نمایند. زیاده گویی ها را می گذارم برای منزلِ بعدی! اینجا بمانَد گزیده ای از منِ هنوز نرفته. منهای شعرهایی که به قصد و غرض جایی برایشان نگذاشتم و نامه ها و یادداشت های خصوصی تر و به اضافه ی همه ی جاهای خالی و همه ی ناتمامی ها، گزیده ی بدی هم نیست!
این مَقال در خرداد 1394 در شیراز گشوده شد و در ژانویه ی 2020 در بولونیا برای همیشه رها می شود.
این هم آدرسِ جدید:
https://shayantadayon.blogspot.com/
چشمتان روشن و دلتان تا همیشه سیاه باد!
نوشته ات درباره فیلم گزارش کیارستمی را پیدا کردم.
دوستش داشتم.
من دیشب دیدمش.
توصیفت تامل انگیز بود. وقتی خودت هم متاهلی، کلمات وزنشان سنگین تر می شود.
تو هم که رفتی...
بولونیا... این روزها از دانستن سرنوشت هر آدمیزاد فارسی زبانی اندهگین میشوم. خاصه که نوشتن هم بداند.
سرت سلامت آقای شایان تدین.