پا به کلمه

؟

کلمه ها تنانگیِ تجربه اند.

شایان تدین
صادره از بندرلنگه

shtkian@gmail.com

بیهودگی همچنان بیهوده بود و بی میلی همچنان بی میل، اما یک نیرویِ حیاتیِ مبرمِ جنون آسا بر من مسلط شد. هنوز نمرده بودم.
"اینگمار برگمان"

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ابهام» ثبت شده است

 _به چه دلت خوش است؟ به دستی که نفشرده ای و آغوشی که نسپرده ای؟ به دلی که ستاره چینِ خلوتِ رویاهاش استُ ستاره های مرده از آب میگیرد؟ به چه دلت خوش است شایان؟ به سفرِ بی انجام و شعرهای نا سرانجامت؟ به مانده های نوشتنایِ نهانت؟ به نخوانده های گوشه ی اتاقت؟ به دانشگاه و انزجارت؟ به لاقیدی و لاابالی گری کلامی ت؟ به بندِ سرسختانه ی اخلاقی ت؟ به ضعفِ بیشینه ات؟ به کمینه شرفی که به زندگی ات نداری؟

 دریا دور استُ تویِ مرتد، به عشقِ دورادورِ مسخره ات ایمان آورده ای. و هر روزه، بیشتر به رابطه های نداشته ت، دل میبندی!

 _به دیگری که جهنم است و جهنمی که دیگری ست، شبانه هایم، هدر میروند. به چه دلم خوش است؟ به غبار. به ابهامِ پیش رو. به نقطه ی ننهاده. به خطِّ آخر نرسیده. به دردی که توامان است و خیالی که بی امان است. به چه دلم خوش است؟ به اینکه _خب... نمیدانم. نمی فهمم. نمیشناسم!

 

دریا دور است

عشق، دورا دور است!

۵ نظر ۱۳ مهر ۹۴ ، ۱۶:۵۷
شایان تدین