وان گوگ: اما مساله عشق، گمان نمی کنم دانسته باشی که عشق هم الفبایی دارد، شاید این گفته را حمل بر ادعا و گزافگویی نمایی؟ به عقیده ام عشق، بیش از همه، موقعی احساس می شود که شخص بر بالین بیماری بنشیند، در حالی که دیناری در جیب نداشته باشد، البته این عشق مانند گل بهار نیست که پنج روز و شش باشد. این یک نوع غم و افسردگی همیشگی است که هر آن نکات تازه ای به شخص می آموزد. نمی دانم تو به ارزش و اهمیت این دقایق غم انگیز واقفی یا نه. می خواهم عشق و رنج عشق را در شرایط و اوضاع و احوال خانه و زندگی خانوادگی بیازمایم و احساس دردهایش را در قالب نقاشی بریزم. وقتی به آمستردام بازگشتم، حس کردم که عشق من، عشق پاک و بی آلایشم عملا کشته شده، در این مورد است که زندگی پس از مرگ مصداق پیدا می کند. از نو زنده می شوم.
نامه های وان گوگ؛ جلد اول؛ ترجمه رضا فروزی؛ چاپ دوم،1349؛ انتشارات مرواید و خانه کتاب