طرح مساله ی حمایت از کالای ایرانی در جنوب و به طور خاص استانِ هرمزگان به شوخی زشت و کثیفی می مانَد که زبانم بریده باد اگر در افشایش نکوشم و سکوت، هموار گردانم.
اگر بگویید چشم اندازت را وسعت ببخش و ملی نگاه کن، جواب صریح تر آشکار می شود. کاری به فروریختن صنایع و کارخانه ها و از بین بردن پتانسیل های محصولاتی که در واقع و به درستی باید از آنِ ما می بود ندارم. از ریاکارانه بودنِ این ادعا نیز فعلا بگذریم. تاکید من بر سرِ مرگز گرایی و کلان گرایی است، که مایه و پس زمینه ی کلام خاص و عام است و سالیان سال است که چنین است.
____
بی رودربایستی، در این منطقه قاچاق کراهتی ندارد، چرا که کسب نان است از برای ملت محتاج. درِ بسته ای که کمرِ این مردم را خم نموده، چنین وضعیتی را بار آورده. زندگی این مردم بسته به دریاست و دروازه های باز و تجارت. رونق این منطقه به مردمش است و آنچه از زور بازوی خود دارند. کیست که نداند جاده سازی و پروژه های کوچک و بزرگ تجاری و مسجدسازی و بیمارستان و هزار و یک ماجرای دیگر این منطقه غالبا از پول تاجران و خیرین بومی این ور و آن ور خلیج به دست آمده اند و البته آن نیز سراپا مسیری خالصانه طی نمی کند. حرف این که نیروهای وابسته به دولت و حاکمیت تا توانسته، فرهنگ و زندگی و ثروت و خون منطقه را چاپیده اند و می چاپند. برادران اعظم قاچاقچی نیز انگشت در کرده به هر کجا و ناکجا و به هر چه اندیشیده اند جز رونق پایدار و واقعی منطقه. تحت چنین شرایطی و تحت هر شرایط دیگری حتی کالای خارجی معمولا نه خطر، که فرصتی است برای این مردمان که از دم تولد، شیر نیدو نوشیده اند و هر اوریجینالی را ترجیح می دهند.
____
سوالی خدمت آقایان! ثروت اعظمی که از قشم و هرمز و بندر عباس، روزانه و طبق روال به دست آورده اید کِی و کجا خرج منطقه کرده اید که حالا گاه و بیگاه هار می کنید و به جان بازار می افتید و کم پیش نیامده، ناخداخورشیدی گِردِ بارش بگردد و در پس زمینه، مال و منال و زندگی اش بر آتش برود و سیگاری بگیراند بر فرونشاندن موقتی خشمش و عهدی با خود ببند بدین قرار که تا زن و بچه ی خواجه ماجد تو ای ولایت نون می خورن زن و بچه ی من هم باید بخورن... سخنی به گزافه نمی گویم اگر بگویم این مردم هر چه دارند از خودشان دارند و شما هم بسیاری از آنچه دارید از صدقه سرِ ایشان است و افسوس که چنین است. تقصیر اینان، سادگی و احترام بی حد و بی جایشان به کس و ناکس است و بی خبری از پیچ و خم سیاست، چه در معنای عامیانه اش و چه به معنای خاص.
____
اختلافی نمی پراکنم و فاصله و شری زورکی نمی چپانم در کلام. واقعیت، ناگزیر صریح است و حرف و حدیث، فراوان. به یاد خود می آورم سخنرانی اخیر رئیس جمهور و غیب گویی های بی خیالانه اش را و سماجت می ورزم که این دولت روحانی هم، خیانتی بود در حق مردم هرمزگان و سیستان و بلوچستان که همیشه حداکثر رای خویش را، تحت هر شرایطی به نفع اصلاح طلبان به صندوق ها ریخته اند. خیانتی از جانب دولت به مردم و مردم، به مردم. خیانتی که با این ادعای ریاکارانه ی تازه، حمایت از کالای ایرانی، آشکارتر می شود. مثلا با سکوت در برابر قراردهایی که مجوز غارت ثروت های دریایی سیستان بلوچستان و هرمزگان را به چینی ها داده اند، تازه کرور کرور ماهی و میگو از چین وارد می کنند و همه این ها، در شرایطی است که دریانوردانِ بومی خونِ جگر باید بخورند تا آقایان لطفی بفرمایند و رخصتی بدهند به صیادی. همه این ها را به صراحت و با صدای بلند می گویم و همچنان سکوت را راه نمی دانم. سکوت ریاکارانه ای که طالبان چه و چه نیز بدان دامن زده اند. بس است هر چه تاخته اند به واقعیات تاریخی منطقه و ثروت های طبیعی اش و حالا هم شعاری شبیه جُک، از سر سال تحویل، تحویلمان داده اند. جکِ تلخی که تعبیر روزگار را در خودش دارد و راه بر ستم های تازه باز می کند. در منطقه ای که به قول ساعدی به احسان دریا زنده است و احسان دریا نه فقط ماهی و میگو و خرچنگ و هشت پا (که از جان دریا هم نگذشته و بعضی را ممنوع و حرام فرموده اید!) که به تجارت آزاد است و کالای خارجی، نماینده ی این تجارت است. و البته شکوفا شدن محصولات بومی، که نیست مگر آنچه وابسته است به زیست بوم و خلاقیت های مردمانش، در پرتو تجارت آزاد است که خواهد درخشید. و نه بستن ریاکارانه ی دریا بر بومیان و گشودنِ هر چه فراخ ترِ آن بر برادران که هر غلطی خواسته اند با خاک و آب منطقه کرده اند و می کنند و کس یارای سوال، گوشزد و حتی اشاره ای ندارد.
____
سوال دیگر و آخر این که از کدام کالای ایرانی حرف می زنید که به رونق بازار منطقه بینجامد؟ کدام کارخانه؟ کدام صنعت؟ دل خوش به کدام کالای ایرانی بی کیفیتی باشیم که گند بزند به طعم زندگی مان به اندازه ی طعمِ شکرِ مانده ی پپسی های تولید مشهد که زیر دهان ملتی مانده است. و آنچه بومی است، کیست که نداند از شر پاسبان هاتان در امان نیست. این منطقه را گِل آلود کره اید و فرصتی برای ماهیگیرانِ از آبِ گل آلود. انگشت در دهان می مانم هربار از شنیده ها و دیده ها. لطفا، خواهشا، به امان خدا واگذارمان کنید. بسیاری مردم این دیار عطایتان را بخشیده اند به لقایتان. خیرتان که نرسیده هرگز، شرتان کم اقل کم.
____
نوروزِ 97
بندر عباس