خواندنی که آفرینش است
تصویر بر آمده از سایه است و زندگی در کرانگیِ مرگ ارزشی می یابد. هجاهای مضمر، آواها را هویدا میکنند و سفیدیِ کاغذ، بسترِ کلیتِ متن است.
سخن از دو رویِ یک سکه نیست. سخن از تنازع و تضاد نیست. سخن از بستر است و پیدایش و پویش. سخن از انتظام استُ خلاصه سخن از کاویدنِ درنگ هاست. نت های صدا دار به لطفِ سکوت جریان و عمق می یابند. کلمات زاده یِ درنگ هایند و درنگ ها زاده یِ کلمات. واقعیت نه مرزناپذیر که مرزگریز است. حین خواندن کتابهای اصیل، ناگفته ها به اندازه ی گفته ها اصالت دارند. و از همین جهت خواندن، علاوه بر کشف، بالقوه آفرینش است. بالقوه ارتباط است و قرارِ ملاقات. بالقوه حجمی ست که سطح، مسیر پر پیچ و خمش است.
هر شخصی میتواند به شیوه ی خوش بخواند. به شیوه ی خودش گرفتارِ متن شود و مسیرِ خودش را پی ریزی کند. به جهان نویسنده نقب بزند و به جهان خودش. از جهان نویسنده بگریزد و از جهان خودش. هر کلمه راهیِ انسجام متن است و هر خواننده دری تازه به سمتِ متن. هر آنچه کاسته شده، هر آنچه پیراسته شده، هر آنچه اضافه، کلیدهایِ آفرینشِ خوانش اند.
کامو پیش از این، این همانیِ اندیشیدن و خلاقیت هنری را اینگونه موجز گفته بود که "اندیشیدن آفرینش نوعی جهان است". هم حالا اگر توامان به شیوه ی خاص خودمان کتابها را بخوانیم و بگذاریم کتابها به شیوه ی خاص خوشان ما را بخوانند، در سرورِ ارتباطی مبارک مشغولِ پی ریزیِ نوعی جهان و آفرینشی پیوسته ایم.
فرخنده باد!