پا به کلمه

؟

کلمه ها تنانگیِ تجربه اند.

شایان تدین
صادره از بندرلنگه

shtkian@gmail.com

بیهودگی همچنان بیهوده بود و بی میلی همچنان بی میل، اما یک نیرویِ حیاتیِ مبرمِ جنون آسا بر من مسلط شد. هنوز نمرده بودم.
"اینگمار برگمان"

قصه ی شاعری که شعرهایش را...

دوشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۲:۴۹ ق.ظ

 قصه ی شاعری که شعرهایش را برای کسی نمی خواند. نه که عُزلت گُزیده و پا در از میدان گذاشته باشد. نه که سر به بیابان، دل به دریا زده باشد. هست. در همه ی روزمرگی حی و حاضر است. بلکه کارمندِ اداره ی مالیات باشد اصلا! خلاصه که در همه ی هیاتِ زندگی حاضر است. روزگاری شهره به شاعری بوده و حالا یا از یاد همه رفته یا در مراوداتِ تازه نشانی از آن روزها ندارد. اگر هم در خلوتی کسانی پیشِ خودشان یادی می کنند این است که خودش هم یادش رفته و از این قبیل. اما او شاعر است. هر روز که نه اما هرزگاهی شعر می نویسد. بیشتر از پیشتر. می نویسدشان هر جا که دستش برسد. طبقِ معمولِ همه ی شعر نویسانِ دنیا. او از یاد نبرده چیزی را. حالا می خواهم درباره اش بنویسم. قصه ی شاعری که شعرهایش را برای کمتر کسی می خواند! 

۹۵/۰۷/۱۲

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی